لحظه ها عریانند

ساخت وبلاگ
مشغول زُمله هفت جد من هستين فك كنين كاراي مثبت علي باعث شد دو روز خوب بمونيمخيلي وقته باز با هم تو لك ايمپارسال خيلي گوز گوز ميكرديم ك امسال روز زن عربي رو ارج ننهيم ؛ فرهنگ هنوز نهادينه نشد و علي دو سه روز مونده ب روز زن بهم پول داد گفت برو برا خودت چيزي بخرمنم چون مراتب گراميداشت رو خوب رعايت نكرد و اينكه ترجيح ميدادم پوله رو نگه دارم روز مرد براش چيزي بخرم ؛ لذا چيزي نخريدم و روز زن ك شد هيچي ب هيچيبابام برام ٥٠٠ زد ب حساببميرم براشونتازه داداشي خونه خريده اونام تا خرخره تو قسط چال شدن اما برام ٥٠٠ زدمنم ب دلايلي پنج شنبه شب مادرمو دعوت كردم براش ي كيك كوچولو خريدم ١٦٠ تومن يه گلدون گل شمعدوني خريدم ٦٠ تومن و يه تابه خريدم فك كنم ٦٠٠برا مادرشوهرم هيچي نخريدم هنوز فقط زنگ زدم ك اونم ميگه : چه عجب تو زنگ زديتيكه نبود واقعيت بود من فقط حضوري شيرينم ؛ از دور واقعا نيستم لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 12:44

من رو سین جیم نکنین نخوایین هویت ها رو درارین؛یه شاهد یه راوی یا یه معتمد اوردن تلوزیون ؛ در مورد فرد خاصی ؛ حرف بزنه!!!!!!!!!!از زندگیِ اون فرد خاص خاطره ها گفت و مث سگگگگگگگگگگگگ دروغ گفتگفت : ساده زیست بودن ، دست به خیر داشت ، رانت و ثروتی نداشتمثلللللل سکگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ دروغ گفت سال هشتاد ( اون ساده زیست در تلوزیون) مبلمان خونه شونو از فرانسه خریدن اوردن ایران ( ۳۰۰ میلیون) و مامانم اينا سال هشتاد و چهار يه اپارتمان ٩٠ متري نوساز خريده بودن ٢٧ ميليون!!!!!!!ملت :ما با اونا فامیل ایم ،،، نگممممممممم براتووووووووون از ثروت شون افسانه اي!!! توضيح ندم چون مهم هست و نميخام چيزي بشه!!!!!!!!!!!!!!!بعد اون گهخورای پِهِن مغزِ طرفدارشون !!!!!!!!!!!!!!!!!اه لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 18:54

شب جمعه شب يلدا بود ما هم از ظهر پنج شنبه تا بعدازظهر جمعه با كل خونواده علي اينجا توي يه خونه هتل مانند با هم يكجا بوديمجمع خوب و خوشي بود و جاري مورد نظر هم بوداسم جاري چاقچوليه رو جهت سهولت نگارش ميذارم ( زهرمار)!لحظه اولي كه زهر مار رو ديدم فقط يه ( سلام خوبي) خشك گفتم اونم عادي جواب داد و ديگه تا نصفه شب هم كلام نشديمكلي ب علي سفارش كرده بودم جلوي اين زهرمار خانم بچسبه به من، برام چايي بريزع برام ميوه پوست بگيره دستشو دورم بذاره ماچم كنه و اين كاراي چندش آور..... لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 13:29